ارزیابی تأثیر انعطافپذیری استراتژیک در انتخاب ساختار ائتلافهای استراتژیک: مطالعهای در حوزۀ پیمانکاری تأسیسات و تجهیزات صنعتی
سید حسین جلالی*ـ دانشجوی دکتری سیاستگذاری بازرگانی، دانشکدۀ مدیریت، دانشگاه تهران
محمد حقیقی ـ دانشیار گروه مدیریت بازرگانی، دانشکدۀ مدیریت، دانشگاه تهران
صص. 88- 75
چکیده
تصمیمگیری دربارۀ ساختار حاکم بر همکاریهای بین شرکتی ازجمله دشوارترین و کلیدیترین تصمیمات طرفین درگیر در ائتلاف است. سادهانگاری و بیتوجهی به این تصمیم ضمن پدیدآوردن موانع متعدد در مسیر تحقق اهداف مد نظر از ائتلاف استراتژیک، احتمال بروز تعارض میان شرکای ائتلاف و شکست آن را افزایش میدهد. پژوهش حاضر با درنظرگرفتن طبقهبندی ساختار ائتلافهای استراتژیک در دو گروه اصلی ائتلافهای سرمایهمحور و قراردادمحور، میکوشد تا ماهیت تأثیرگذاری انعطافپذیری استراتژیک بر انتخاب یکی از این دو گونه بهعنوان الگوهای اصلی سازماندهی ائتلافهای استراتژیک را بررسی کند. دادههای مورد نیاز برای انجام این پژوهش پیمایشی بهصورت تصادفی از میان آن دسته از شرکتهای پیمانکاری ساخت و احداث جمعآوری شده است که در عضویت انجمن صنفی شرکتهای پیمانکار تأسیسات و تجهیزات صنعتی ایران قرار دارند و مدل رگرسیونی بهعنوان ابزار تحلیلی استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل دادهها نشان میدهد انعطافپذیری استراتژیک از منظر ابعادی نظیر فرایندهای سازمانی و قابلیتهای مدیریتی بستر مساعدی برای شکلگیری ائتلافهای استراتژیک سرمایهمحور مهیا میسازد، در حالی که انعطافپذیری استراتژیک از منظر منابع در اختیار سازمان و یادگیری سازمانی، محرکی برای انتخاب الگوی ساختاری قراردادمحور در ائتلافهای استراتژیک است.
کلیدواژه: ائتلاف استراتژیک، ائتلافهای سرمایهمحور، ائتلافهای قراردادمحور، ساختار ائتلاف.
مقدمه
محیط پرفشار و دارای نوسان محیطی، شرایط را برای فعالیت سازمانها و شرکتها در بازار دشوار ساخته است. برنامهریزی استراتژیک رسمی که زمانی بهعنوان نسخۀ شفابخش برای سازمانها ترویج میشد، اندکاندک جای خود را به تفکر استراتژیک و ظرفیت سازمان برای مدیریت تحولات استراتژیک همگام با تحولات بازار و فضای کسبوکار داده است و در این میان سازمانهایی موفق خواهند بود که ظرفیت بیشتری برای انعطافپذیری استراتژیک داشته باشند. انعطافپذیری استراتژیک با ایجاد توانایی برای پاسخگویی سریع نسبت به تحولات محیطی و بازاندیشی درخصوص استراتژیها برای تناسبیافتن با شرایط محیطی مفهومپردازی میشود (اسکریگتنا، بولوسار، مارتین و روکا ـ پیوگ، 2011). بر این اساس، هرچه فشار رقابتی و نوسانات محیطی بیشتر باشد، اهمیت انعطافپذیری استراتژیک افزایش مییابد (فرناندز پرز، گارسیا ـ مورالس و بوستینزا، 2012). در چنین شرایطی برخی محققان معتقدند اقدام به تشکیل ائتلافهای استراتژیک و حرکت بهسوی بهرهگیری از الگوهای همکاری بین شرکتی پاسخ مناسبی برای غلبه بر چالشهای ناشی از فشار رقابتی و نوسانات محیطی و دستیابی به توانمندی برای حضور موفقیتآمیز در بازار است (چن، لی و وُو، 2008). ائتلاف استراتژیک اصطلاحی برای اطلاق به شبکهای از سازمانها و بنگاههای اقتصادی است که دستیابی به منافع اعضای شبکه را بهواسطۀ همکاری و ایجاد همافزایی در بهرهگیری از منابع و توانمندیهای موجود میسر میسازد؛ این مفهوم پارادایم کلاسیک رقابت بنگاه با بنگاه را به پارادایم نوین رقابت شبکهها و ائتلافهای استراتژیک با همدیگر تبدیل کرده است (هولمبرگ و کامینگز، 2009). الگوهای متعددی برای شکلگیری و ساختاردهی به ائتلافهای استراتژیک وجود دارد و هریک از این الگوهای ساختاری رهاوردها متفاوتی را از نظر عملکرد، مسائل پدیدآمده بر اثر نوع ساختار ائتلاف و چالشهای مدیریت ائتلاف بههمراه دارند (تودِوا، 2005؛ چن و همکاران، 2008 و لین و دارنال، 2015). از اینرو، تصمیمگیری درخصوص انتخاب الگوی ساختاری بهینه برای ائتلاف استراتژیک بهمنظور تأثیر آن بر عملکرد ائتلاف اهمیت بسیار زیادی دارد. محققان برای تشریح شکلگیری نوع خاصی از ساختار در ائتلافهای استراتژیک رویکردهای متفاوتی در پیش گرفتهاند. برخی ساختار ائتلاف را از منظر رویکرد منبعمحور در قالب پاسخی به متوازننبودن منابع در اختیار طرفین میدانند و برخی دیگر این مسئله را ناشی از الزامات و فشارهای نهادی عنوان کردهاند. در عین حال، میتوان ساختار ائتلافها را از منظر مؤلفههایی نظیر محرکههای اقدام به ائتلاف، یادگیری سازمانی یا نظایر آنها بررسی کرد. پژوهش حاضر با درنظرگرفتن انعطافپذیری استراتژیک بهعنوان یکی از قابلیتهای اساسی برای فعالیت در شرایط تحت فشار و دارای نوسان محیطی، به تبیین رابطه میان انعطافپذیری استراتژیک و ساختار حاکمیتی ائتلافهای استراتژیک اختصاص یافته است. بهطور مشخص، پژوهش حاضر میکوشد تا پاسخی برای این پرسش ارائه دهد که انعطافپذیری استراتژیک از منظر ابعاد و شاخصههای مختلف آن سبب رویآوردن به کدامیک از الگوهای ائتلاف سرمایهمحور یا قراردادمحور میشود. مقالۀ حاضر برای پاسخگویی به این پرسش ابتدا با تبیین الگوهای ائتلاف سرمایهمحور و قراردادمحور آغاز شده و در ادامه به تشریح ابعاد انعطافپذیری استراتژیک میپردازد.
پیشینۀ پژوهش
ائتلافهای استراتژیک و الگوهای ساختاری
نقش ویژۀ ائتلافهای استراتژیک در ارتقای قابلیت رقابتپذیری بنگاه توسط بسیاری از محققان اشاره شده است. ائتلافهای استراتژیک از طریق همافزایی میان منابع و مزیتهای طرفین درگیر در ائتلاف بر ساختار رقابت در بازار تأثیر میگذارند و فرصتهای جذابی را برای بهرهگیری از توان همکاری مشترک بهمنظور غلبه بر نیروهای بازار در اختیار طرفین ائتلاف قرار میدهند (جلالی، 1391). بهعلاوه، کسب ارزش افزودۀ بیشتر از فعالیت در بازار ازجمله مزایای قابل دستیابی در ائتلافهای استراتژیک است (شاح و سوامیناتان، 2008). تأثیر ائتلافهای استراتژیک بر رقابتپذیری در مفهومسازی این اصطلاح نیز اشاره شده است، بهلحاظ مفهومی، ائتلاف استراتژیک توافقی رسمی یا غیررسمی میان چند بنگاه اقتصادی با هدف بهبود عملکرد و جایگاه رقابتی از طریق مشارکت در تأمین و بهرهبرداری از گونههای متنوع منابع در دسترس طرفین ائتلاف است (داس و تنگ، 2000 و ژائو، 2014). آیرلند، هیت و وایدیانات (2002) ائتلاف استراتژیک را بهعنوان منبعی برای کسب مزیت رقابتی و رقابت اثربخش در بازار معرفی میکنند و معتقدند مدیریت اثربخش ائتلافهای استراتژیک از طریق استقرار نوعی الگوی ساختاری بهینه بهمنظور نظارت و کنترل بر دستاوردهای ائتلاف یکی از عوامل اساسی خلق ارزش در ائتلافهای استراتژیک است. داسین، اولیور و روی (2007) افزایش قدرت بازار، کسب دانش و مهارت، نوسازی استراتژیک کسبوکار، کاهش ریسک، دستیابی بهصرفه به مقیاس، کاهش موانع ورود به بازارهای جدید و کسب مشروعیت نهادی را در قالب مزایای ائتلاف استراتژیک برشمردهاند. از سوی دیگر، برخی محققان با تکیه بر وجوه تکنولوژیک، ائتلاف استراتژیک را راهی برای ارتقای توان نوآوری و خلق محصولات جدید میدانند (آهوجا، 2000؛ وانهاوربک، جیلسینگ و دایسترز، 2012)؛ بهویژه اگر این ائتلافها با مبنای تکنولوژیک و بهرهگیری از مزایای انتقال تکنولوژی شکل گرفته باشند (لی، کِلِی، لی و لی، 2012). از اینمنظر میتوان ائتلافهای استراتژیک را توافقهایی اختیاری و داوطلبانه میان بنگاههای اقتصادی دانست که بهواسطۀ بهاشتراکگذاری منابع فیزیکی و دانش، بهبود و نوآوری در محصولات، خدمات و فرایندها را بههمراه دارند (هوانگ و روترمل، 2005). ائتلاف و برقراری شبکۀ ارتباطی میان بنگاههای اقتصادی بهواسطۀ تبادل دانش، با برانگیختن یادگیری سازمانی و تسهیل نوآوری همراه است (وانهاوربک و همکاران، 2012)؛ و در واقع، میتوان آن را پاسخی برای چگونگی کسب دانش از خارج از سازمان و راهکاری برای گسترش مرزهای دانش سازمانی بهمنظور تطبیق هرچه سریعتر سازمان با تغییرات و پویاییهای محیطی بهشمار آورد (واندورانده، وانهاوربک و دایسترز، 2009).
هات، استافورد، واکر و رِینگِن (2000) معتقدند طراحی سازوکارهای ساختاری در ائتلاف استراتژیک بخش مهمی از مدیریت اثربخش و موفق ائتلاف را تشکیل میدهد. تبعات گزینش نوعی الگوی خاص ساختاری در ائتلافهای استراتژیک از سوی بسیاری محققان بررسی شده است (آیرلند و همکاران، 2002؛ واندِورانده و همکاران، 2009؛ وانهاوربک و همکاران، 2012). ساختار حاکمیتی ائتلاف استراتژیک اشاره به چگونگی سازماندهی یک ائتلاف دارد که ممکن است به اشکال مختلفی نمود عینی پیدا کند (هوِتکر و ملویت، 2009). الزامات متفاوت برای سازماندهی ائتلاف استراتژیک در هریک از الگوهای موجود، ضمن پدیدآوردن نیاز به ابزارهای متفاوت نظارت و کنترل بر مسائل پدیدآمده در بستر ائتلاف استراتژیک؛ سبب تفاوت در نتایج و سطح عملکرد ناشی از ائتلاف است. بنابراین، گزینش ساختار حاکمیت بهینۀ ائتلاف و تعیین پارامترهایی اهمیت دارد که رجحان یک الگوی ساختار حاکمیتی در برابر سایر گزینههای موجود را نتیجه میدهد. طبقهبندی گونههای مختلف ساختار حاکمیت در ائتلافهای استراتژیک غالباً به تمایز میان ائتلافهای مبتنی بر سرمایه و ائتلافهای مبتنی بر قرارداد منجر شده است (چن و چن، 2003؛ تنگ و داس، 2008؛ واندورانده و همکاران، 2009؛ لین و دارنال، 2015). وجه بارز تفاوت میان این دو گونۀ ساختاری را باید در رسمیت سازوکارهای کنترلی و میزان مشارکت در سرمایه و سهام میان طرفین ائتلاف دانست (تنگ و داس، 2008). ائتلافهای سرمایهمحور بهسبب درگیرکردن سرمایۀ طرفین، سبب جلوگیری از رفتارهای فرصتطلبانه شده است و از این نظر رسمیتر بهشمار میآیند. در اینگونه نظام حاکمیتی، عملکرد وابسته به کیفیت ساختارهای رسمی طراحی شده است (فائمز، جانسونز، مدهوک و وانلوی، 2008). درمقابل، ائتلافهای قراردادمحور نوعی توافق میان شرکا بهمنظور فعالیت در یک مسیر مشخص است و بنابراین سازوکار متمرکزی برای کنترل در این الگوی ساختاری وجود ندارد (تنگ و داس، 2008). وانهاوربک، دایسترز و نوردِرهاوِن (2002) ساختار حاکمیت مبتنی بر قرارداد را تلاشی برای همکاری و تشریک مساعی میان دو شرکت مستقل میدانند که در عین حفظ هویت سازمانی، پیگیری اهداف مشترک را در دستور کار دارد. دخالتندادن سرمایه در ائتلافهای مبتنی بر قرارداد سبب میشود برقراری ائتلاف تحت این الگوی ساختاری ضمن برخورداری از انعطافپذیری بیشتر، با تعهد کمتری میان شرکا باشد (واندورانده و همکاران، 2009). چن و چن (2003) در مطالعات خود به تفاوت میان این دو الگو اشاره کرده و با مقایسهای میان دو تئوری هزینۀ مبادلات و رویکرد مبتنی بر منابع سعی در تبیین مؤلفههای تأثیرگذار بر انتخاب هریک از گونههای یادشده کردهاند. یافتههای این محققان نشان میدهد دسترسی به منابع خاص و حیاتی امکان گزینش الگوی سرمایهمحور را افزایش خواهد داد، این در حالی است که وجود ویژگی مکملبودن منابع نسبت به همدیگر احتمال بهرهگیری از نظام حاکمیتی مبتنی بر قرارداد را مطرح میکند.
انعطافپذیری استراتژیک
انعطافپذیری استراتژیک بیشتر بهعنوان یک توانایی واکنشگرایانه مفهومپردازی شده است و بسیاری از محققان این مفهوم را با کلیدواژه توان پاسخگویی به تغییرات محیطی تبیین کردهاند. در واقع، انعطافپذیری استراتژیک، توانایی شرکت برای بازآرایی سریع منابع و فعالیتهایش بهمنظور پاسخگویی کارآمد به اقتضائات جدید محیطی است (بروزُویچ، 2016). با اینوجود، برخی محققان نیز به وجهۀ فعالانه و کنشگرای انعطافپذیری استراتژیک اشاره کرده و آن را نوعی تلاش فعالانه برای تغییر در فضای کسبوکار (شیمیزو و هیت، 2004) یا رهبری تحولات محیطی (کومب، رود، لیفلانگ و گرینلی، 2012) دانستهاند.
نوردین و کوالفسکی (2010) با اشاره به زوایای مفهومی مختلف از انعطافپذیری استراتژیک، تمایز میان ابعاد گوناگونِ رهاوردها، فرایند، محرکهها و یا شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک را برجسته ساختهاند. بنابراین، بررسی تأثیر انعطافپذیری استراتژیک بر یک مؤلفه به مشخصکردن سطح تحلیل و رویکردی نیاز دارد که نسبت به انعطافپذیری استراتژیک اتخاذ میشود. با توجه به هدف پژوهش حاضر مبنی بر بررسی تأثیر انعطافپذیری استراتژیک بر بهکارگیری الگوی ساختاری ائتلاف، تمرکز بر شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک خواهد بود تا تبیین بهتری از مفهوم انعطافپذیری استراتژیک (و نه رهاوردها، محرکهها یا فرایند ایجاد آن) در اختیار باشد.
بروزُویچ (2016) با طبقهبندی شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک در سه دسته، شامل شکلدهندههای برآمده از استراتژی؛ فرهنگ و منابع؛ طبقهبندی نسبتاً منسجمی را از شکلدهندهها و تسهیلکنندههای انعطافپذیری استراتژیک ارائه میدهد. در این طبقهبندی توانمندیهای مدیریت و رهبری، برنامهریزی استراتژیک، شایستگیهای محوری، فرایندهای سازمانی، ساختار سازمانی، جهتگیری بازار و تنوع گزینههای استراتژیک در زمرۀ شکلدهندههای برآمده از استراتژی قرار گرفتهاند. فرهنگ سازمان، نیروی انسانی، مدیریت دانش، یادگیری سازمانی و جهتگیری مشتری در زمرۀ شکلدهندههای برآمده از فرهنگ طبقهبندی شدهاند و منابع سازمانی، اعم از منابع مشهود یا نامشهود در دستۀ شکلدهندههای برآمده از منابع قرار گرفتهاند. این طبقهبندی با وجود جامعیت فاقد تمایز میان شکلدهندهها از نظر میزان اهمیتشان است. نگاهی به مجموعه تحقیقات متمرکز بر انعطافپذیری استراتژیک نشان میدهد برخی از شکلدهندهها نظیر منابع سازمانی، قابلیتهای مدیریتی، فرایندهای سازمانی، جهتگیری بازار و یادگیری سازمانی در سیر مطالعاتی استنادات مستقیم بیشتری دریافت میکنند یا بهواسطۀ تأثیرگذاری بر سایر شکلدهندهها و ایجاد طرحوارهای از روابط غیرمستقیم در پیدایش انعطافپذیری استراتژیک نقش کلیدیتر دارند.
مؤلفۀ منابع اهمیت بیبدیلی در انعطافپذیری سازمان دارد. دراختیارداشتن ذخیرۀ قابل اتکایی از منابع به سازمانها و بنگاههای تجاری کمک میکند تا گزینههای استراتژیک بیشتر و متنوعتری در دسترس داشته باشند و هنگام نیاز بتوانند تغییر جهتهای لازم را با اتکا به منابع خود در دستور کار قرار دهند. در نتیجه، منابع در اختیار سازمان نهتنها بهطور مستقل بهعنوان یکی از شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک مطرح هستند، بلکه بهسبب تأثیرگذاری بر تنوع مسیرهای استراتژیک پیشرو بهمنزلۀ یکی از شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک بهطور غیرمستقیم نیز در پیدایش این قابلیت مطرح است (ترنر، 2012؛ کومب و همکاران، 2012). قابلیتهای مدیریتی غالباً بهصورت ترکیبی از شایستگیها، قابلیتهای شناختی و نیز شبکۀ اجتماعی مدیران مورد توجه محققان قرار گرفته است (بروزُویچ، 2016). هلفات و مارتین (2014) در جمعبندی مطالعاتی که بهبررسی قابلیتهای مدیریتی پرداختهاند، این قابلیتها را بهعنوان توانمندی مدیران برای خلق، گسترش و اصلاح شیوۀ فعالیت بنگاه معرفی میکنند. قابلیتهای مدیران میتواند در قالبهای مختلفی ازجمله ظرفیت برنامهریزی استراتژیک سازمان یا مدل ذهنی غالب مدیران برای هدایت سازمان نمود یابد.
نوردین، بروزویچ و کینداسترام (2014) معتقدند که جنبههای فرهنگی تأثیرگذار بر انعطافپذیری استراتژیک ریشه در مؤلفههای ساختاریافتهتری نظیر ساختار سازمان و فرایندهای آن دارد. فرایندها با شکلدهی بهروش و روال انجام فعالیتها کارکرد تأثیرگذاری در چگونگی مواجهۀ سازمان با فرصتها و اتفاقات محیطی دارند. جهتگیری بازار نیز یکی از مؤلفههای مهم شکلدهندۀ انعطافپذیری استراتژیک است و توسط تعداد زیادی از محققان نظیر جانسون، لی، سِینی و گروهمان (2003)؛ هاتوم و پتیگرو (2006) و انگو، هافمن و بوش (2011) استناد شده است؛ اگرچه برخی محققان جهتگیری بازار را بهتنهایی کافی ندانسته و دامنۀ این مفهوم را تا دربرگرفتن فهم سازوکار چگونگی پاسخ به نیازهای مشتری (لاگمن، 2008) یا شمول محیط کلان (سلوچ و مورفی، 2010) گسترده دانستهاند. جنبۀ دیگری از انعطافپذیری استراتژیک را باید در ظرفیت یادگیری سازمانی جستوجو کرد. سازمانهایی که ظرفیت یادگیری بیشتری دارند، توان مقابله و پاسخگویی سریعتر و کارآمدتری نسبت به تحولات محیطی و همگامشدن با اقتضائات جدید خواهند داشت. از اینرو، یادگیری سازمانی بر توان انعطافپذیری استراتژیک تأثیرگذار است و در زمرۀ شکلدهندههای اصلی این قابلیت قرار میگیرد (ترنر، 2012).
در پژوهش حاضر با توجه به موارد اشارهشده پیرامون ابعاد انعطافپذیری استراتژیک، بهمنظور مدلسازی از رابطۀ میان انعطافپذیری استراتژیک و الگوی ساختاری ائتلافهای استراتژیک، از پنج مؤلفۀ منابع شرکت، قابلیتهای مدیریتی، فرایندهای سازمانی، جهتگیری بازار و یادگیری سازمانی استفاده شده است. استنادات موجود برای هریک از این مؤلفهها در جدول 1 درج شده است. در ادامۀ این مقاله، تحلیل پنج مؤلفه و ارتباط آنها با الگوی ساختاری ائتلافهای استراتژیک بحث و بررسی شده است.
جدول 1. مؤلفههای انعطافپذیری استراتژیک
مؤلفه | برخی از مهمترین استنادات |
منابع شرکت | کومب و همکاران (2012)؛ ترنر (2012)؛ اسکریگتنا و همکاران (2011)؛ انگو و همکاران (2011) |
قابلیتهای مدیریتی | وانگ، لیبائرز و جیائو (2015)؛ کومب و همکاران (2012)؛ اسکریگتنا و همکاران (2011)؛ هیت، کیاتز و یوسل (2003) |
فرایندهای سازمانی | ترنر (2012)؛ فیشر و ویردـ ندرهُف (2001) |
جهتگیری بازار | فرناندز پرز و همکاران (2012)؛ راجالا، وسترلاند و مولر (2012)؛ انگو و همکاران (2011)؛ جانسون و همکاران (2003) |
یادگیری سازمانی | سانتوسویژنده، سانچز و تِرِسپالاسیوس (2012)؛ تئوهاراکیس و هولِی (2003) |
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر در قالب یک مطالعۀ پیمایشی و کاربردی تأثیر انعطافپذیری استراتژیک بر ساختار حاکمیت در ائتلافهای استراتژیک را بررسی کرده است. پرسش اصلی این پژوهش شناسایی تأثیر انعطافپذیری استراتژیک در انتخاب الگوی ساختاری ائتلافها، از میان دو الگوی اصلی سرمایهمحور یا قراردادمحور است. برای پاسخگویی به این پرسش، حوزۀ پیمانکاری تأسیسات و تجهیزات صنعتی مورد توجه محققان این پژوهش قرار گرفته است. در سالهای اخیر، حجم پروژههای عمرانی نیمهتمام در بخشهای مختلفی ازقبیل نفت و گاز، نیروگاه، معادن، تأسیسات صنعتی، راهسازی و سازههای شهری بهشدت افزایش یافته است و انباشت مطالبات معوق پیمانکاران، مشکلات ناشی از نقدینگی، چالشهای ناشی از تحریمهای بینالمللی در دسترسی به تکنولوژی و دانش فنی پیمانکاران خارجی و ضعف دانش مدیریت پروژه سبب شده است تا تکمیل و تداوم ساخت و راهاندازی این پروژهها وابسته به مشارکت چندین پیمانکار شود. از سوی دیگر، پس از انعقاد تفاهمنامۀ هستهای مشارکتهایی میان شرکتهای داخلی و برخی شرکتهای پیمانکاری خارجی شکل گرفته است که دامنه و عمق این مشارکتها از ارائۀ دانش مدیریت پروژه تا تکنولوژی ساخت و احداث متفاوت است. در چنین شرایطی، مطالعه دربارۀ الگوهای همکاری و ائتلافهای استراتژیک در این صنعت میتواند یافتههای ارزشمندی، بهلحاظ تئوریک و کاربردی، بههمراه داشته باشد. بر این اساس، رویکرد پژوهش حاضر در بررسی ائتلافهای استراتژیک میان پیمانکاران تأسیسات و تجهیزات صنعتی بهعنوان راهکاری اثربخش برای افزایش توان عملیاتی و بهبود جایگاه رقابتی آنها، با توجه به نبود نمونههای تحقیقاتی مشابه داخلی، علاوه بر آنکه از وجوه نوآورانۀ پژوهش بهشمار میآید، گویای ضرورت و اهمیت انجام آن است.
با توجه به اتکای پژوهش به شواهد تجربی، دادههای مورد نیاز از میان مدیران عالی و معاونان ارشد برنامهریزی و استراتژی شرکتهای پیمانکاری تأسیسات و تجهیزات صنعتی گردآوری شده است که در عضویت انجمن صنفی شرکتهای پیمانکار تأسیسات و تجهیزات صنعتی ایران بوده و تعداد آنها به حدود 180 شرکت واجد صلاحیت پیمانکاری میرسد. با توجه به اطلاعات انجمن و محدودبودن جامعۀ آماری پژوهش به 700 نفر، بهمنظور تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران با درنظرگرفتن سطح خطای 5 درصد استفاده شد و حجم نمونۀ مورد نیاز برابر 250 مورد برآورد شد که پرسشنامۀ پژوهش براساس منطق نمونهگیری تصادفی ساده (بهمنظور قابلیت تعمیمپذیری)، در اختیار دفاتر مرکزی شرکتها قرار گرفت و پس از بازۀ زمانی در حدود 2 ماه گردآوری شد.
جمعآوری داده از نمونههای پژوهش بهواسطۀ استفاده از ابزار پرسشنامه صورت پذیرفته است. طراحی پرسشنامه براساس مبانی نظری موجود در پژوهشهای دیکسون و ویوِر (2011)؛ دِوایر، سلبار، ادواردز و میهایلیچ (2014) و بروزُویچ (2016) صورت پذیرفته است و پرسشنامۀ پژوهش بهمنظور تضمین روایی در اختیار هفت نفر از خبرگان و صاحبنظران دانشگاهی در حوزۀ مدیریت استراتژیک، یک نفر از صاحبنظران دانشگاهی در حوزۀ مهندسی عمران و دو تن از مدیران حوزۀ پیمانکاری تأسیسات و تجهیزات صنعتی با سابقۀ مدیریت بیش از 10 سال قرار گرفته و نظرات اصلاحی ایشان در پرسشنامه اعمال شده است. همچنین، پایایی ابزار پژوهش نیز از طریق محاسبۀ آلفای کرونباخ بررسی شده است که حصول مقدار 909/0 برای ضریب آلفای کرونباخ گویای پایایی مطلوب ابزار پژوهش است. تحلیل آماری دادهها بهواسطۀ تحلیل همبستگی میان متغیرها و مدل رگرسیون صورت پذیرفته است. بهمنظور بهرهگیری از تحلیل رگرسیون چهار متغیر اندازۀ شرکت، سابقۀ فعالیت، پیشزمینۀ صنعتی (نفت و گاز، نیروگاه، صنعت، معدن، سازههای شهری و راه) و حجم مالی پروژهها بهعنوان متغیرهای کنترلی در نظر گرفته شدهاند و پنج متغیر منابع شرکت، قابلیتهای مدیریتی، فرایندهای سازمانی، جهتگیری بازار و یادگیری سازمانی بهمنزلۀ متغیرهای مستقل و تأثیرگذار بر الگوی ساختار حاکمیت ائتلافهای استراتژیک استفاده شدهاند. علاوه بر موارد یادشده، تحلیل رگرسیون ارتباط میان متغیرهای پژوهش با درنظرگرفتن دو الگوی اصلی ساختار ائتلاف، شامل ائتلافهای استراتژیک مبتنی بر ترتیبات سرمایهای و ائتلافهای استراتژیک مبتنی بر قرارداد، در مدلهای مجزا صورت پذیرفته است.
یافتههای پژوهش
اولین گام بهمنظور تجزیه و تحلیل دادههای گردآوریشده، تحلیل همبستگی میان متغیرهای پژوهش است. بدینمنظور ابتدا از آزمون کولموگروفـ اسمیرنوف بهمنظور سنجش یکنواختی توزیع دادهها استفاده شد. محاسبات آماری مرتبط با آزمون کولموگروفـ اسمیرنوف نشان میدهد مقدار آمارۀ این آزمون در سطح معناداری 472/0 بالغ بر 802/3 است که با توجه به سطح معناداری و فزونی آن نسبت به سطح خطای پیشفرض 5 درصد، یکنواختی توزیع دادههای گردآوریشده تأیید شد، بنابراین بهمنظور استفاده از تحلیل همبستگی برای بررسی مؤلفهها، آزمون همبستگی با روش پیرسون اجرا شد. نتایج تحلیل همبستگی در جدول 2 به نمایش درآمده است.
جدول 2. نتایج آزمون همبستگی میان متغیرهای پژوهش
متغیر | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | |
1 | ائتلافهای سرمایهمحور | 1 | ||||||||||
2 | ائتلافهای قراردادمحور | **45/0 | 1 | |||||||||
3 | اندازۀ شرکت | 13/0 | *15/0 | 1 | ||||||||
4 | سابقۀ شرکت | **26/0 | **24/0 | 04/0 | 1 | |||||||
5 | پیشزمینۀ صنعتی | 06/0 | *18/0 | *13/0 | 02/0- | 1 | ||||||
6 | حجم مالی پروژهها | *17/0 | *14/0 | **28/0 | **31/0 | **20/0 | 1 | |||||
7 | منابع شرکت | **27/0 | **39/0 | *19/0 | *14/0 | 07/0 | *16/0 | 1 | ||||
8 | قابلیتهای مدیریتی | **30/0 | **25/0 | 10/0 | *18/0 | 01/0- | 12/0 | **21/0 | 1 | |||
9 | فرایندهای سازمانی | **42/0 | *17/0 | 05/0 | 09/0 | 11/0- | 04/0- | 12/0 | **25/0 | 1 | ||
10 | جهتگیری بازار | *18/0 | *20/0 | **15/0 | *14/0 | *14/0 | **22/0 | **31/0 | **26/0 | 13/0- | 1 | |
11 | یادگیری سازمانی | **25/0 | **29/0 | 01/0 | *15/0- | 11/0 | 08/0 | 12/0 | **23/0 | *19/0 | 10/0 | 1 |
* معناداری در سطح خطای 05/0 و ** معناداری در سطح خطای 01/0 |
نتایج تحلیل همبستگی نشان میدهد گزینش ترتیبات سرمایهای بهعنوان الگوی ساختاری ائتلافهای استراتژیک ارتباط مثبت، قدرتمند و معناداری با منابع شرکت، قابلیتهای مدیریتی، فرایندهای سازمانی و یادگیری سازمانی دارد و در مقایسه با موارد یادشده، همبستگی میان جهتگیری بازار و ائتلاف سرمایهمحور بهصورت ضعیفتری برقرار شده است. بهعلاوه، ضرایب همبستگی نشان میدهد سابقۀ شرکت نیز عامل تأثیرگذاری بهمنظور حرکت به سوی ائتلافهای سرمایهمحور است، در حالی که مقادیر بهدستآمده رابطهای میان اندازۀ شرکت یا پیشزمینۀ صنعتی با انتخاب ائتلافهای سرمایهمحور نشان نمیدهد. از سوی دیگر، منابع شرکت، یادگیری سازمانی و قابلیتهای مدیریتی بیشترین ضرایب همبستگی را در سطح خطای 01/0 با الگوی ائتلاف قراردادمحور بهدست آوردهاند و دو متغیر فرایندهای سازمانی و جهتگیری بازار فقط در سطح خطای 05/0 قابل قبول بودهاند. نتایج تحلیل همبستگی نشاندهندۀ وجود نوعی همبستگی میان پیشزمینۀ صنعتی و ائتلافهای مبتنی بر قرارداد است که میتوان علت را با توجه به ماهیت کوتاهمدت و میانمدت قرارداد در استفاده از همافزایی عملیاتی و کاهش ریسک بهواسطۀ اجتناب از انعقاد قرارداد در حوزهای بهغیر از حوزۀ اصلی تمرکز شرکت دانست. اگرچه بررسی ضرایب همبستگی شواهد مفیدی در خصوص رابطه میان گونههای ائتلاف و مؤلفههای مؤثر بر آنها از منظر انعطافپذیری استراتژیک بههمراه دارد. با اینوجود، تحلیل رگرسیون بهمنظور شناسایی و تبیین نقش انعطافپذیری استراتژیک در گزینش الگوی ساختاری بهینه برای ائتلافهای استراتژیک لازم است. مدلهای رگرسیونی پژوهش برای متغیرهای پایه (مدل 1)، ائتلافهای سرمایهمحور (مدل 2) و ائتلافهای قراردادمحور (مدل 3) در جدول 3 به تفکیک اشاره شدهاند.
جدول 3. تحلیل رگرسیونی مدلهای پژوهش
ائتلاف سرمایهمحور | ائتلاف قراردادمحور | ||
مدل 1 | مدل 2 | مدل 3 | |
اندازۀ شرکت | *17/0 | 14/0 | *18/0 |
سابقۀ شرکت | **24/0 | *16/0 | *19/0 |
پیشزمینۀ صنعتی | *17/0 | 12/0 | 01/0- |
حجم مالی پروژهها | *16/0 | 09/0- | 14/0- |
منابع شرکت | *15/0 | **34/0 | |
قابلیتهای مدیریتی | **30/0 | **26/0 | |
فرایندهای سازمانی | **36/0 | *18/0 | |
جهتگیری بازار | 14/0 | *16/0 | |
یادگیری سازمانی | **22/0 | **27/0 | |
شاخص کایاسکوئر | **005/112 | **080/317 | **252/348 |
سطح معناداری | 000/0 | 000/0 | 000/0 |
R2 | 069/0 | 458/0 | 497/0 |
R2adjusted | 064/0 | 452/0 | 488/0 |
*معناداری در سطح خطای 05/0 و ** معناداری در سطح خطای 01/0 |
طبق جدول 3 مقادیر بهدستآمده برای آمارۀ R2 در مدل 2 متعلق به ائتلافهای سرمایهمحور برابر 458/0 و در مدل 3 متعلق به ائتلافهای قراردادمحور برابر با 497/0 است. بهعلاوه، شاخص کایاسکوئر برای ائتلافهای سرمایهمحور به رقم 080/317 در سطح اطمینان 99 درصد بالغ میشود و این آماره برای ائتلافهای قراردادمحور برابر با 252/348 است. یافتههای تحلیل رگرسیون نشان میدهد مشخصههایی از قبیل فرایندهای سازمانی و قابلیتهای مدیریتی زمینه را برای شکلگیری ائتلافهای سرمایهمحور آماده میسازند، در حالی که منابع شرکت و یادگیری سازمانی تأثیر بیشتری بر شکلگیری ائتلافهای قراردادمحور دارند. بر این اساس، در مدل 2 پژوهش چهار مؤلفۀ منابع شرکت، قابلیتهای مدیریتی، فرایندهای سازمانی و یادگیری سازمانی برای الگوی سرمایهمحور در سطح قابل قبولی از اطمینان پذیرش شدهاند، در حالی که جهتگیری بازار ارتباط معناداری با الگوی سرمایهمحور ندارد. در میان این چهار مؤلفه، ضرایب رگرسیونی فرایندهای سازمانی (36/0 در سطح خطای 01/0) و قابلیتهای مدیریتی (30/0 در سطح خطای 01/0) بیشترین میزان تأثیرگذاری را به نمایش گذاشتهاند و نشان میدهند شکلگیری همکاری میان دو یا چند شرکت در قالب یک جزء مستقل و سرمایهمحور به درنظرگرفتن تناسب میان فرایندهای سازمانی و توجه جدی به مسئلۀ توان مدیریتی برای ادارۀ این جزء مستقل اهمیت نیاز دارد.
در مقابل، ضریب رگرسیونی منابع شرکت (15/0 در سطح خطای 05/0) نشان میدهد این عامل تأثیر زیادی هنگام تصمیمگیری برای انتخاب الگوی سرمایهمحور ندارد و اولویتهای دیگری نظیر فرایندهای سازمانی، قابلیتهای مدیریتی و یادگیری سازمانی بیش از منابع در اختیار شرکت مورد توجه تصمیمگیرندگان هستند. بررسی ضرایب رگرسیونی مدل 3 نیز نشان میدهد هر پنج عامل یادشده در تصمیمگیری برای اتخاذ الگوی قراردادمحور تأثیرگذارند، اما از میان این عوامل منابع در اختیار شرکت (34/0 در سطح خطای 01/0)، قابلیتهای مدیریتی (26/0 در سطح خطای 01/0) و یادگیری سازمانی (27/0 در سطح خطای 01/0) اهمیت و ظرفیت تأثیرگذاری بیشتری دارند. بر این اساس، شرکتها میکوشند تا با بهکارگیری الگوی قراردادمحور از فرصتهای پدیدآمده برای یادگیری، بدون ایجاد تعهد بلندمدت و عمیق نسبت به تأمین منابع استفاده کنند.
مقایسۀ مدلهای 2 و 3 نشاندهندۀ افتراقها و اشتراکهای تصمیمگیری برای انتخاب هریک از دو الگوی ائتلاف سرمایهمحور یا قراردادمحور است. بر این اساس، انتخاب الگوی سرمایهمحور بیش از هر چیز به دو عامل فرایندهای سازمانی و قابلیتهای مدیریتی وابسته است؛ در حالی که دو عامل منابع شرکت و یادگیری سازمانی مهمترین مؤلفهها برای انتخاب الگوی قراردادمحور است. این افتراق تا اندازهای است که منابع شرکت برای انتخاب الگوی سرمایهمحور ضریب رگرسیونی نسبتاً ضعیفی دارد، در حالی که بیشترین ضریب رگرسیونی در مدل 3 را بهخود اختصاص داده است و این مسئله نشاندهندۀ عمق تفاوت میان نگاه تصمیمگیرندگان در انتخاب یکی از الگوهای اصلی ائتلاف است. درمقابل، قابلیتهای مدیریتی (30/0 در مدل 2 و 26/0 در مدل 3) و یادگیری سازمانی (22/0 در مدل 2 و 27/0 در مدل 3) در هر دو مدل بهعنوان عاملی تأثیرگذار شناسایی شده و فاصلۀ میان ضرایب رگرسیونی آنها نسبتاً کمتر است.
نتیجهگیری و پیشنهادها
حرکت کشور در مسیر توسعه و کلیدخوردن تعداد زیادی از پروژههای عمرانی در زمینههای مختلف نفت و گاز، نیروگاه، معدن، تأسیسات صنعتی، راهسازی و سازههای شهری سبب پدیدآمدن بازاری بزرگ برای فعالان حوزۀ پیمانکاری شده است. با اینوجود، انباشت مطالبات معوّق، مشکلات ناشی از نقدینگی، چالشهای ناشی از تحریمهای بینالمللی در دسترسی به تکنولوژی و دانش فنی پیمانکاران خارجی و ضعف دانش مدیریت پروژه عملکرد این صنعت را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است. در سالهای اخیر روندهایی نظیر واگذاری پروژههای نیمهتمام بخش دولتی به بخش خصوصی، ورود شرکتهای خارجی بر اثر رفع برخی تحریمها، پیدایش چشمانداز مثبت برای همکاریهای بینالمللی با شرکتهای ایرانی و پشتیبانی دولت و نهادهای صنفی از صادرات خدمات مهندسی و پیمانکاری تأسیسات و تجهیزات صنعتی سبب شکلگیری الگوهای متنوعی از مشارکت میان فعالان عرصۀ پیمانکاری شده است. تأثیر این مشارکتها در توسعۀ صنعت پیمانکاری و اقبال شرکتهای داخلی به پذیرش الگوهای مختلف سبب اهمیتیافتن مطالعۀ الگوهای همکاری بین شرکتی در این عرصه شده است. با توجه به این مسئله، محققان در پژوهش حاضر تأثیر انعطافپذیری استراتژیک را در انتخاب الگوی ائتلاف استراتژیک بررسی کردهاند. آنها تلاش کردهاند با بررسی ابعاد مختلف انعطافپذیری استراتژیک، تأثیر این ابعاد را در انتخاب الگوی ساختاری مناسب برای ائتلاف استراتژیک تبیین کنند.
مروری بر پژوهشهایی که در خصوص انعطافپذیری استراتژیک بحث کردهاند، نشاندهندۀ طیف وسیعی از رهاوردها، محرکهها، مؤلفههای فرایندی و شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک است که با توجه به نوع مسئله در پژوهش حاضر، شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک بهعنوان کانون تمرکز پژوهش برگزیده شد و پنج مؤلفۀ اصلی و تأثیرگذار از میان شکلدهندهها، شامل منابع سازمان، قابلیتهای مدیریتی، فرایندهای سازمانی، جهتگیری بازار و یادگیری سازمانی برای مطالعه در قالب این پژوهش مد نظر قرار گرفت. از سوی دیگر، پژوهشهای منتشرشده در خصوص گزینش ساختار حاکمیتی در ائتلافهای استراتژیک نیز گویای طیف وسیعی از معیارها و مؤلفههای تأثیرگذار بر ترجیح نوع خاصی از ساختار ائتلاف بر سایر گزینهها است که انعطافپذیری استراتژیک نیز میتواند جزئی از آنها بهشمار آید. تحلیل رگرسیون که با استفاده از چهار متغیر کنترلیِ اندازه، سابقه، پیشزمینۀ صنعتی و حجم مالی پروژهها صورت پذیرفته است، به حصول دو مدل اصلیِ مجزا برای گزینش دو الگوی ساختاری ائتلافهای استراتژیک شامل الگوی سرمایهمحور و الگوی قراردادمحور منجر شده است. سنجش همبستگی میان متغیرهای پژوهش بهعنوان پیش درآمد مدلسازی رگرسیونی نشان داد رابطۀ مثبت و مستقیمی میان سابقۀ شرکت و شکلگیری هر دو الگوی سرمایهمحور و قراردادمحور وجود دارد، اما این رابطه برای ائتلافهای سرمایهمحور مستحکمتر است و میتوان بخشی از دلیل این مسئله را، همان طور که در تحقیقات حوزۀ ائتلاف استراتژیک بارها بررسی شده است، در شکلگیری اعتماد به شرکای باسابقهتر در بازار جستوجو کرد.
یافتههای تحلیل رگرسیون نشان میدهد مؤلفههای فرایندهای سازمانی و قابلیتهای مدیریتی سهم بیشتری در شکلگیری ائتلافهای سرمایهمحور دارند. الگوی ساختاری سرمایهمحور که خاستگاه فلسفی آن به دیدگاه هزینۀ مبادلات باز میگردد، متضمن طراحی سازوکارهای کنترلی رسمی و برقراری نظام متمرکزی از باید و نبایدها برای طرفین ائتلاف است. بنابراین، فرایندهای سازمانی نظامیافتهتر و قابلیتهای مدیریتی باکیفیتتر اهمیت بیشتری برای پیدایش و بهرهگیری از این الگو دارند. با اینوجود، نتایج بهدستآمده از مدل 2 رگرسیونی گویای آن است که این دو مؤلفه بهتنهایی معیار تصمیمگیری در خصوص ساختار حاکمیت ائتلافهای سرمایهمحور نیستند و باید نسبت به تداخل تأثیر این دو متغیر با دیگر متغیرها و همچنین تأثیر مؤلفۀ یادگیری سازمانی دقت داشت. بررسی مدل 3 نیز نشان میدهد مؤلفههای منابع سازمانی و یادگیری سازمانی اهمیت بیشتری در اتخاذ الگوی قراردادمحور دارند. این مسئله را میتوان در ماهیت منعطف ائتلافهای قراردادمحور و تعهد کمتر ناشی از اینگونه ائتلافها دانست. بررسی ضرایب رگرسیونی مدل سوم پژوهش نشان میدهد پس از منابع در اختیار شرکت و یادگیری سازمانی، قابلیتهای مدیریتی سومین مؤلفۀ تأثیرگذار بر تصمیمگیری نسبت به انتخاب الگوی قراردادمحور است. بر این اساس، محدودیتهای ناشی از منابع یا تمایل سازمان به تسلط بر منابع در اختیار خود، زمینۀ مساعدی را برای شکلگیری ائتلافهای قراردادمحور فراهم میکند. بهعلاوه، هنگامیکه سازمانها درصدد انتقال دانش و تجربه از اقدام به ائتلاف باشند، احتمال بیشتری دارد که الگوهای مبتنی بر قرارداد را نسبت به الگوهای مبتنی بر سرمایه در اولویت قرار دهند.
پژوهش پیرامون موضوع الگوهای ساختاری ائتلافهای استراتژیک چشمانداز تحقیقاتی وسیعی را پیش روی محققان آتی قرار میدهد. در وهلۀ نخست، پژوهشگران آتی میتوانند با مطالعۀ جنبههای متفاوتی از شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک به تبیین جامعتری از رابطۀ میان انعطافپذیری استراتژیک و الگوی ساختاری ائتلافها بپردازند. همچنین، محققان میتوانند با درنظرگرفتن رهاوردها، محرکهها، فرایند و شکلدهندههای انعطافپذیری استراتژیک در کنار همدیگر به توسعۀ الگوهای جامع از تأثیر انعطافپذیری استراتژیک در شکلدهی به الگوهای همکاری بین شرکتی، ازجمله ائتلافهای استراتژیک، بپردازند.
Referecnces
Ahuja, G. (2000). Collaboration networks, structural holes, and innovation: A longitudinal study. Administrative Science Quarterly, 45(3), 425-455.
Brozovic, D. (2016). Strategic Flexibility: A Review of the Literature. International Journal of Management Reviews,DOI: 10.1111/ijmr.12111.
Celuch, K. & Murphy, G. (2010). SME Internet use and strategic flexibility: the moderating effect of IT market orientation. Journal of Marketing Management, 26, 131–145.
Chen, H., & Chen, T.J. (2003). Governance structures in strategic alliances: Transaction cost versus resource-based perspective. Journal of World Business, 38(1), 1-14.
Chen, S.H., Lee, H.T., & Wu, Y.F. (2008). Applying ANP approach to partner selection for strategic alliance. Management Decision, 46(3), 449-465.
Combe, I.A., Rudd, J.M., Leeflang, P.S.H. &Greenley, G.E. (2012). Antecedents to strategic flexibility: management cognition, firm resources and strategic options. European Journal of Marketing, 46, 1320-1339.
Dacin, M.T., Oliver, C., & Roy, J.P. (2007). The legitimacy of strategic alliances: An institutional perspective. Strategic Management Journal, 28(2), 169-187.
Das, T.K. & Teng, B.S. (2000). A resource-based theory of strategic alliance. Journal of Management, 26(1), 31-61.
Dickson, P.H., & Weaver, K.M. (2011). Institutional readiness and small to medium‐sized enterprise alliance formation. Journal of Small Business Management, 49(1), 126-148.
Dwyer, L.M., Cvelbar, L.K., Edwards, D.J. & Mihalic, T.A. (2014). Tourism firms’ strategic flexibility: the case of Slovenia. International Journal of Tourism Research, 16, 377-387.
Engau, C., Hoffman, V.H. & Busch, T. (2011). Airlines’ flexibility in facing regulatory uncertainty: to anticipate or adapt? California Management Review, 54,107-125.
Escrig-Tena, A.B., Bou-Llusar, J.C., Beltran-Martın, I. & Roca-Puig, V. (2011). Modelling the implications of Quality Management elements on strategic flexibility. Advances in Decision Sciences, DOI: 10.1155/2011/694080
Faems, D., Janssens, M., Madhok, A., & Van Looy, B. (2008). Toward an integrative perspective on alliance governance: Connecting contract design, trust dynamics, and contract application. Academy of Management Journal, 51(6), 1053-1078.
Fernandez-Perez, V., Garcıa-Morales, V.J. & Bustinza, O.F. (2012). The effects of CEOs’ social networks on organizational performance through knowledge and strategic flexibility. Personnel Review, 41, 777-812.
Fisscher, O. & de Weerd-Nederhof, P. (2001). Editorial: strategic flexibility. Creativity and Innovation Management, 10, 223-224.
Hatum, A. & Pettigrew, A.M. (2006). Determinants of organizational flexibility: a study in emerging economy. British Journal of Management, 17, 115-137.
Helfat, C.E., & Martin, J.A. (2014). Dynamic managerial capabilities review and assessment of managerial impact on strategic change, Journal of Management, DOI: 10.1177/0149206314561301.
Hitt, M.A., Keats, B.W. & Yucel, E. (2003). Strategic leadership in global business organizations: building trust and social capital. Advances in Global Leadership, 3, 9-35.
Hoang, H., & Rothaermel, F.T. (2005). The effect of general and partner specific alliance experience on joint R&D project performance. Academy of Management Journal, 48(2), 332-345.
Hoetker, G., & Mellewigt, T. (2009). Choice and performance of governance mechanisms: Matching alliance governance to asset type. Strategic Management Journal, 30(10), 1025-1044.
Holmberg, S.R., & Cummings, J.L. (2009). Building successful strategic alliances: Strategic process and analytical tool for selecting partner industries and firms. Long Range Planning, 42(2), 164-193.
Hutt, M.D., Stafford, E.R., Walker, B.A., & Reingen, P.H. (2000). Defining the social network of a strategic alliance. MIT Sloan Management Review, 41(2), 51-62.
Ireland, R.D., Hitt, M.A., & Vaidyanath, D. (2002). Alliance management as a source of competitive advantage. Journal of management, 28(3), 413-446.
Jalali. S.H. (2012). Explaining the content elements of partner selection in strategic alliances: A study in the context of Iranian software industry. Iranian Journal of Management Sciences, 7(27), 147-168. (in Persian)
Johnson, J.L., Lee, R.P.-W., Saini, A. & Grohmann, B. (2003). Market-focused strategic flexibility: conceptual advances and an integrative model. Journal of the Academy of Marketing Science, 31, 74-89.
Lee, H., Kelley, D., Lee, J., & Lee, S. (2012). SME survival: the impact of internationalization, technology resources, and alliances. Journal of Small Business Management, 50(1), 1-19.
Lin, H., & Darnall, N. (2015). Strategic alliance formation and structural configuration. Journal of Business Ethics, 127(3), 549-564.
Logman, M. (2008). Contextual intelligence and flexibility: understanding today’s marketing environment. Marketing Intelligence and Planning, 26, 508-520.
Nordin, F. & Kowalkowski, C. (2010). Solutions offerings: a critical review and reconceptualisation. Journal of Service Management, 21, 441-459.
Nordin, F., Brozovic, D. & Kindstrom, D. (2014). A flexibility perspective on services: a critical review and reconceptualization. Paper presented at the 5th International Research Symposium on Service Management IRSSM5, Parnu, Estonia.
Rajala, R., Westerlund, M. & Moller, K. (2012). Strategic flexibility in open innovation: designing business models for open source software. European Journal of Marketing, 46, 1368-1388.
Santos-Vijande, M.L., Sanchez, J.A.L. & Trespalacios, J.A. (2012). How organizational learning affects a firm’s flexibility, competitive strategy, and performance. Journal of Business Research, 65, 1079-1089.
Shah, R.H., & Swaminathan, V. (2008). Factors influencing partner selection in strategic alliances: The moderating role of alliance context. Strategic Management Journal, 29(5), 471-494.
Shimizu, K. & Hitt, M.A. (2004). Strategic flexibility: organizational preparedness to reverse ineffective strategic decisions. Academy of Management Review, 18, 44-59.
Teng, B.S., & Das, T.K. (2008). Governance structure choice in strategic alliances: The roles of alliance objectives, alliance management experience, and international partners. Management Decision, 46(5), 725-742.
Theoharakis, V. & Hooley, G. (2003). Organizational resources enabling service responsiveness: evidence from Greece. Industrial Marketing Management, 32, 695-702.
Todeva, E. (2005). Strategic alliances and models of collaboration. Management Decision, 43(1), 123-148.
Turner, C. (2012). Strategic flexibility and the emergence of virtual global strategies. European Business Review, 24, 272-286.
Van de Vrande, V., Vanhaverbeke, W., & Duysters, G. (2009). External technology sourcing: The effect of uncertainty on governance mode choice. Journal of Business Venturing, 24(1), 62-80.
Vanhaverbeke, W., Duysters, G., & Noorderhaven, N. (2002). External technology sourcing through alliances or acquisitions: An analysis of the application specific integrated circuits industry. Organization Science, 13(6), 714–733.
Vanhaverbeke, W., Gilsing, V., & Duysters, G. (2012). Competence and governance in strategic collaboration: The differential effect of network structure on the creation of core and noncore technology. Journal of Product Innovation Management, 29(5), 784-802.
Wang, T., Libaers,D. & Jiao, H. (2015).Opening the black box of upper echelons in China: tMT attributes and strategic flexibility. Journal of Product InnovationManagement, 32, 685-703.
Zhao, F. (2014). A holistic and integrated approach to theorizing strategic alliances of small and medium-sized enterprises. Business Process Management Journal, 20(6), 887-905.
* نویسندۀ مسئول: سید حسین جلالی E-mail: Jalali.sh@ut.ac.ir