Scaling Up: How a Few Companies Make It…and Why the Rest Don’t
اگر میخواهید به افراد روش جدید اندیشیدن را یاد بدهید، خود را برای آموزش به آنها به دردسر نیندازید. در عوض به آنها ابزاری دهید که استفاده از آن منجر به روشهای جدید اندیشیدن میشود. (بوکمینستر فولر)
یکی از کتابهای پرفروش در حوزه استراتژی، کتاب Scaling up نوشته ورن هارنیش (Verne Harnish) میباشد که در ادامه این مطلب سعی شده کتاب معرفی و به صورت خلاصه مرور شود.
هارنیش معتقد است که این کتاب ابزاری در اختیار مدیران میدهد که با آن میتوانند رشد و ارتقای کسبوکار خود را تضمین کنند. کتاب حول محور چهار تصمیم و پرسشی میگردد که هر رهبر کسبوکاری باید از خود بپرسد: کارکنان، استراتژی، اجراء و نقدینگی.
1- کارکنان: افراد سازمان را میسازند.
رهبران باید به سازمان از دید «چه کسی» و نه «چه چیزی» بیندیشند. این کارکنان هستند که موفقیت یک سازمان را تعیین می نمایند بنابراین استخدام و بکارگیری افراد مناسب بسیار حیاتی میباشد. استخدام افراد تراز اول بسیاری از مشکلات سازمان را بر طرف خواهد کرد. به علاوه، سازمان باید مطمئن باشد که افراد درست، کار درست را به صورت درست انجام میدهند.
مدیران باید برای طراحی فرایندهای استخدامی، وقت و زمان کافی صرف کنند تا کسبوکار با اطمینان از جذب افراد مناسب، بتواند به سطح بالاتری از عملکرد دست یابد. کاندیداها نه تنها باید از لحاظ مهارت و دانش آزمون شوند، بلکه از نظر شخصیت و تناسب با ماموریت، ارزش و فرهنگ سازمان نیز باید ارزیابی شوند.
بعد از استخدامِ بهترین استعدادها، با آنها باید به گونهای رفتار شود تا با انگیزه کافی، بهترین توان خود را به نمایش گذارند. ارتباطات باز، به رسمیت شناختن و پاداش به موفقیتها و آموزش، نیازهای اساسی آنها برای دست یابی به موفقیت است.
کارکنان ستون فقرات کسب و کار هستند بنابراین باید بر رشد و توسعه آنها سرمایهگذاری نمود. برای به روز بودن و توسعه مهارت، کارکنان باید در دورههای آموزشی و کنفرانسهای مرتبط با صنعت شرکت کنند. با برخورداری از کارراهه شغلی مناسب و ایجاد فرصتهای سازمانی برای رشد، میتوان انگیزه کارکنان را ارتقاء داد و آنها را برای رسیدن به اهداف جدید هدایت نمود. زمانی که افراد رشد میکنند، کسب و کار نیز توسعه می یابد.
2- استراتژی: از یک استراتژی ساده پیروی کنید.
به قول آلبرت انیشتین «همه چیز باید تا حد امکان ساده باشد و نه سادهتر». هر کسبوکاری برای موفقیت به یک استراتژی که پیچیده نباشد نیاز دارد. یک برنامه استراتژیک یک صفحهای ایجاد کنید. هر آنچه که کسبوکار برای موفقیت نیاز دارد باید تنها در یک صفحه کاغذ جا گیرد. استراتژی باید قوتها، ضعفها، تهدیدها، فرصتهای کسبوکار و ارزشهای محوری و ماموریت سازمان را در برگیرد. برای هر فصل و سال اهدافی تنظیم نمایید که بر پایه تحلیل و واقعیتهای بازار باشد.
به دنبال مشاورانی باشید که برای ایجاد طرح اولیه استراتژی و توسعه آن به شما کمک کنند. یک استراتژی ساده تدوین کنید و از آن پیروی کنید. بر روی استراتژی خود تمرکز کنید و کسبوکار خود را در مسیر اهداف کلان حفظ کنید.
3- اجراء: اجرایی اثربخش داشته باشید.
هیچ کسبوکاری بدون برخورداری از دید کلان (Big Picture) نمیتواند رشد کند، اما اگر رهبران غرق در کارهای روزمره شوند نمیتوانند به کسبوکار خود با نگاه کلان بنگرند. مدیران باید رهبری کنند و از مدیریت خرد فاصله بگیرند.
کارهای روزمره را به اعضای تیم واگذار کنید و بر رشد تمرکز کنید. برای تعامل با مشتریان زمان صرف کنید، روندهای بازار را تحت نظر داشته باشید و با افراد خبرهای که پیشنهادهایی با دیدگاه برون سازمانی دارند شبکهسازی کنید. برای توسعه کسبوکار زمان صرف کنید، محصولات و خدمات جدید تولید کنید و محصولات و خدمات موجود را ارتقا دهید، چشمانداز سازمان را وسعت دهید و به دنبال بازارهای جدید باشید. خود را از فعالیتهای روزمره رها کنید و به جای درخت، جنگل را ببینید و سعی کنید به ورای امروز، جایی که سازمان به سمت آن میرود، نگاه بیندازید.
4- نقدینگی: برای روز مبادا پول نگهدارید.
زمانی که طوفانهای غیرمنتظره فرا میرسند، ذخیره وجه نقد میتواند از سازمان محافظت کند. هیچ چیزی سریعتر از کمبود وجه نقد نمیتواند مدیرعامل و تیم مدیریت را از پای درآورد. کالینز در کتاب «خوب به عالی» نشان میدهد که شرکتهای موفق 3 تا 10 برابر میانگین رقبا، وجه نقد نگهداری میکنند. هنوز توجه بسیاری از مدیران معطوف به درآمد و سود است و تمرکز کمتری بر گردش وجوه نقد دارند و زمانی که صورتهای مالی ماهانه را بررسی میکنند هیچ توجهی به صورت وجوه نقد نمیکنند.
حتی پس از آنکه مایکروسافت به موفقیتهای بزرگی دست یافت، شرکت هیچ گاه برای موارد غیرضروری مانند سفرهای تشریفاتی و لوکس پولی خرج نمیکرد و بجای آن، پولها را پس انداز مینمود و به واسطه آن منبع قابل اتکایی از وجه نقد ایجاد نمود.
قبل از آنکه هزینهای برای سازمان انجام دهید این سوال را بپرسید که آیا این پرداخت ضروری است یا خیر. تاثیر این «هزینه کرد» بر سازمان چیست؟ و چگونه به موفقیت سازمان یاری میرساند؟
ترجمه و تلخیص: محمدعلی فلاح