مدیران اجرائی آرزو دارند که شرکت هایشان را از هرگونه ریسک (چه ریسک طبیعی و چه ریسکی که توسط افراد ایجاد میگردند) دور نگه دارند و درآمد شرکتشان را در مقابل تغییرات سریع محیط بیرونی، نفوذناپذیر نمایند. هدف ضمنی اغلب استراتژی کسبوکارها این است که با استفاده از کنترل منابع از طریق ادغام عمودی و تسلط بر تامینکنندگان، به موفقیت دست یابند. ایده اصلی این است که با در دست گرفتن کنترلِ تقدیر خود، استقلال تجاری را افزایش دهید.
این اتفاق یک آرزوی همه گیر و پرطرفدار است، ولی در اصل سفسطه ای بیش نیست، زیرا که راز غافلگیر کننده برای حفظ سازمان در مقابل انواع ریسک، وابستگی متقابل است و نه استقلال.
مفهوم «تابآوری» پنجره جدیدی رو به این سفسطه باز میکند. واژه تابآوری مانند واژه پایداری (Sustainability)، تبدیل به یک استاندارد در کنفرانسهای جهانی شده است و اصطلاحی است که برای افراد مختلف مفاهیم متفاوتی را تداعی میکند. متخصصین اغلب از عبارتهایی مانند «تابآوری روانشناسانه شخصی» استفاده میکنند که اشاره به توانایی افراد جهت قد علم کردن مجدد پس از اتفاقات ناامیدکننده، شُک یا حوادث ناگوار روحی دارد (مانند توانایی برگشت به حالت طبیعی روحی بعد از فوت یکی از نزدیکان). از آنجا که این توانایی بسیار مهم است، متخصصین حوزه سلامت سازمان را بر آن داشته که پدیده تابآوری را برای کارکنان نیز به کار گیرند.
ولی منظری که کمتر درک شده، «تابآوری کسبوکار» است. بدین معنی که چگونه به این اطمینان دست یابیم که شرکت در مواجهه با بلایای طبیعی یا انسانی بتواند همچنان به خلق ارزش خود ادامه دهد.
اندونزی جای خوبی است که بتوانیم در مورد تابآوری کسبوکار بیاموزیم و راهنمای خوب در این حوزه، «کارین ریتر» مدیر «مسئولیتپذیری شرکتی» بیمه زوریخ است. من کارین را اولین بار در موسسه «اسپین» ملاقات کردم و او داستان جالبی را در رابطه با تابآوری کسبوکار برایم تعریف کرد.
خانم ریتر اینگونه توضیخ داد که «اغلب از کشور اندونزی بهعنوان سوپرمارکتی از بلایای طبیعی یاد میشود»، «بخصوص از نظر سیل». زوریخ بهعنوان یک بیمهکننده، برای اغلب شرکتها در اندونزی شناخته شده بود. یک از مشتریان، سیل شدیدی را تجربه کرده و به سختی آسیب دیده بود. جهت کاهش خسارات آتی، از مهندسین ریسک زوریخ دعوت شد که پیشنهادهای خود را در خصوص چگونگی تابآور نمودن کارخانه در مقابل حوادث و شُکهای آتی ارائه نمایند. بهبودهای پیشگیرانهای مانند انتقال انبار از طبقه همکف و ساختن خاکریز جهت تغییر مسیر سیلاب انجام شد که میتوانست کارخانه را در مقابل حادثه سیل بعدی در امان نگه دارد.
جای تعجب نبود که اندکی بعد، سیل دیگری در اندونزی به راه افتاد. اما این بار کارخانه به علت بهبودهای حاصل شده، آسیبی ندید. ریتر اینگونه ادامه داد: انتظار میرفت که روز بعد از حادثه، شرکت برقرار بوده و کارخانه با حداکثر ظرفیت کار کند.
اما اینگونه نبود. کارخانه مانند حادثه طوفان قبلی دوباره بسته شد.
ولی اگر شرکت تجهیزات خود را در مقابل ریسک بلایای طبیعی با موفقیت حفاظت کرده بود – چیزی که آرزوی هر مدیرعاملی است- چرا کارخانه نتوانست به عملیات خود ادامه دهد؟ علت در راز «تابآوری کسبوکارها» نهفته است. تابآوری تنها شرط لازم برای یک کارخانه به حساب نمیآید، بلکه شروط سیستمی، اجتماعی و … نیز مطرح است. شرطِ اصلی، «وابستگی متقابل» است و نه «استقلال».
طبق توضیحات خانم ریتر، این بار چالش اصلی جادهها بودند که تخریب شده بود و کارکنان نمیتوانستند سر کار حاضر شوند. کارکنان به فکر حفظ و نجات زندگی خود و خانوادهشان بودند. آنها در حال تلاش برای حفظ داراییهایشان در جامعه بودند. یک کارخانه مجزا و سالم در وسط منطقهای تخریبشده تبدیل به چیزی بیارزش میشود. تابآوری فعالیتهای شرکت بستگی به تابآوری کل منطقهای دارد که شرکت در آن فعالیت میکند.
به قول آلبرت انیشتین «به طبیعت به صورت ژرف نگاه کنید، سپس همه چیز را بهتر درک خواهید کرد». راز تابآوری نیز میتواند در طبیعت یافت شود. هیچ گونه موجود زندهای به صورت جداگانه و ایزوله وجود ندارد، بلکه تمام آنها بخشی از یک شبکه اکولوژی وابسته به یکدیگر هستند. شبکهها و هرمهای غذایی، همزیستی دو طرفه موجودات- همه این ارتباطات و وابستگیها جهت تابآوری و سلامت جوامع بیولوژیکی لازم و حیاتی هستند. این یک جریان و تبادل پویا است- همانند درختان که اکسیژن مورد نیاز حیوانات را تامین میکنند و حیوانات دی اکسید کربن مورد نیاز درختان را بازپس میدهند- که زیستن در زمین را امکانپذیر و تابآور مینماید. همین اصول در کسبوکارها نیز صادق است.
همانند طبیعت، روابط کسبوکاری نیز نیاز به تبادل دوطرفه دارد، دقیقا مانند همان کارخانه که وابسته به بهبود جامعه بود و جامعه نیز وابسته به کارخانه بود. پر واضح است که بسته شدن یک کارخانه، تاثیر زیادی روی جامعه دارد، چرا که اگر کارکنان نتوانند کار کنند، نمیتوانند درآمدی کسب نمایند، اگر درآمد نداشته باشند، نمیتوانند در جوامع خود سرمایهگذاری کنند، نمیتوانند مالیات پرداخت نمایند و نمیتوانند پساندازی داشته باشند که فرزندانشان را به مدرسه بفرستند. اگر سیل مکررا اتفاق بیفتد، یک چرخه فقر خواهیم داشت که مداوم ادامه خواهد داشت. و البته، تا زمانیکه که این چرخه پا برجا باشد، از هم گسیختگی کارخانه و زنجیره تامین آن نیز پابرجا خواهد بود.
اغلب رهبران کسبوکارها ترجیح میدهند که خود را از این وابستگی رها کنند، ولی دوران [هِنری] «فورد» به پایان رسیده، زمانی که یک شرکت از طریق ادغام عمودی میتوانست همه چیز را از معادن سنگ گرفته تا فروش انحصاری خودروی مدل «تی»، کنترل نماید. گزینه درست این است که متوجه شویم که «استقلال» وهمی بیش نیست و «وابستگیهای متقابل» خود را بپذیریم.
ترجمه و تخلیص: محمدعلی فلاح